جدول جو
جدول جو

معنی زبیر اسدی - جستجوی لغت در جدول جو

زبیر اسدی
(زُ بَ)
زبیر بن احمد بن سلیمان بن عبدالله عاصم بن منذر بن زبیر عوام اسدی. از فقهاء شافعی مذهب و دارای تألیفاتی است در فقه، از آن جمله است: کتاب الکافی و جزآن. وی به بغداد رفت و در آنجا به روایت از داود بن سلیمان مؤدب، محمد بن سیان فرار، ابراهیم بن ولید حشاش و مانند آنان حدیث گفت. محمد بن حسن نقاش و عمر بن بشران بکری و علی بن هارون سمسار و علی بن محمد بن لؤلؤ و محمد بن عبدالله بن... دقاق ازاو روایت دارند. زبیر بن احمد مردی ثقه و نابینا بود. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ سَ)
وثیمه در کتاب الرده او را یاد کرده گوید: چون طلیحه بن خویلد در بنی اسد ادعای پیغمبری کرد حبیش او را تکذیب و بنی اسد را به دفاع از اسلام تشویق میکرد و اشعاری در این باب سروده و از آن است:
شهدت بان الله لارب غیره
طلیح و ان الدین دین محمد.
پس با دو فرزندش غسّان و عبدالرحمان از بنی اسد جدا شدند. ابن فتحون و ابن اثیر او را استدراک کرده اند ولی اشاره به صحابی بودن یا نبودن او نکرده اند. (الاصابه ج 2 ص 58) (تنقیح المقال ج 1 ص 254)
لغت نامه دهخدا
(زُ هََ)
ابن محمد الازدی. وی از جانب ابومنصور جعفر (برادر سفاح) به ولایت سیستان رسید (آخر سنۀ 141 هجری قمری). وی بسال 167 در سن چهل وسه سالگی در سیستان درگذشت. (از تاریخ سیستان ص 141 و 150)
نام پهلوانی ایرانی. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس) (از فهرست ولف) :
سر مایه و پیشروشان زهیر
که آهو ربودی ز چنگال شیر.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 5 ص 1280)
لغت نامه دهخدا
(بِ رِ اَ سَ)
نام عاشق هنده. (مؤید الفضلاء). وی عاشق هنده بود و جان خود را بر سر عشقش گذاشت. جعفرسراج این داستان را بتفصیل در کتاب مصارع العشاق خویش آورده است. رجوع به هنده و الاصابه ج 1 ص 162 شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
ابن ابی خازم اسدی. از شاعران فحل و شجاع جاهلی و از مردم نجد بود. پنج قصیده در هجو اوس بن حارثۀ طائی بسرود آنگاه با قبیلۀ طی جنگیدو مجروح شد و بنی نبهان طائیان ویرا اسیر کردند. سپس اوس بن حارثه با دادن دویست شتر به بنی نبهان وی را بگرفت و جامه ای به وی پوشاند و بر مرکوب خود سوار کردو صد ناقه به وی بخشید و او را آزاد کرد. از آن پس بشر زبان بمدح وی گشود و پنج قصیده در مدح وی بسرود که قصاید هجوی پنجگانه پیشین را محو ساخت. وی را قصاید نیکی در فخر و حماسه است. در جنگی که بر ضد بنی وائل کرد، کشته شد. (از اعلام زرکلی ج 1) :
یکی چون بشر بن خازم دوم چون عمروبویحیی.
سیم چون اعشی همدان، چهارم نهشل حری.
منوچهری.
از شعرای عصر جاهلیت است. مرزبانی در الموشح آرد: که از ابی عمرو بن العلاء پرسیدند آیا کسی قوی تر از نابغه در شعرای جاهلی هست گفت آری بشر بن ابی خازم. شعر وی در صفحات 58، 59 این کتاب آمده است. (الموشح ص 59). ابن الندیم آرد: مدفن او ردّه است. دیوان او را ابوسعید سکری و اصمعی و ابن السکیت گرد کرده اند. (ابن الندیم). و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 88 س 18 وج 2 ص 87 س 6 و ج 3 ص 30 س 4، 6 و بیان والتبیین ج 2ص 10 و ج 3 ص 15، 28، 53 و عقدالفرید ج 3 ص 67 و ج 6 ص 99 و الاصابه ص 162 شود
لغت نامه دهخدا